تنهایی...

تنهایی...

تنهایی...

تقدیر من نیست...

ترجیح منه...

نظرات شما عزیزان:

mهی بابا

ساعت12:18---6 تير 1393

[وب سایت]

سر میز شام یادت که میفتم بغض میکنم،

اشک در چشمانم حلقه میزند

و همه با تعجب نگاهم میکنند..

لبخندی میزنم و میگویم:

چقدر داغ بود...!!!

mهی بابا

ساعت12:18---6 تير 1393

[وب سایت]

چه دلگیر است..

هم جمعه باشد! هم آسمان بارانی باشد!
هم خیابان خلوت باشد!ا
اما...
نه تو باشی! نه دستی برای فشردن! نه پایی برای قدم زدن! نه نگاهی برای زل زدن...

[ پنج شنبه 29 خرداد 1393برچسب:,

] [ 15:22 ] [ S@M1RA ] [ ]